نتایج جستجو برای عبارت :

* غرقه ای بی شکیب*

گاهی حضورت چه پر رنگ می شود.
آن قدر که در تک تک لحظاتم،وجودت را حس میکنم.
در شادی ام،تو را می بینم خنده بر لب که با آغوش باز، دعوی بوسه ی من بر لبان سرخت میشوی. 
در غمم، تسکین و آرامش دهنده می بینمت که دست نوازش بر سرم میکشی و به من میگویی: آه بنده ی من!  به من امید داشته باش. من کنارتم! 
آنگاه است که من غرقه در خوشحالی و غوطه ور در آرامشم.ممنون بخاطر وجودت خداجون!
 
 
نعمت الله است دائم با خدا
نعمت از الله کی باشد جدا
در دل و دیده ندیدم جز یکی
گر چه گردیدم بسی در دو سرا
میل ساحل کی کند بحری چو شد
غرقه در دریای بی پایان ما
ما نوا از بینوائی یافتیم
گر نوا جوئی بجو از بینوا
از خدا بیگانه ای دیدیم نه
هر که باشد هست با او آشنا
سروری خواهی برآ بر دار عشق
کز سر دار فنا یابی بقا
سید سرمست اگر جوئی حریف
خیز مستانه به میخانه درآ
حال آدمی را دارم که در حال غرق شدن است و هرچه بیشتر دست و پا می‌زند، بیشتر فرو می‌رود و به محض این‌که سرش را از آب بیرون می‌آورد تا نفسی تازه کند، دستی روی سرش فشار می‌آورد و دوباره...صدای نوتیفیکیشن تلگرام برایم شده مثل شوک الکتریکی. باور کنید با هر بار به صدا درآمدنش قلبم چند ثانیه از کار می‌افتد. عطای بودنش را این‌بار به لقای آرامشم نمی‌توانم ببخشم. نمی‌دانم با چه زبانی می‌شود حرفی را به کسی که نمی‌خواهد چیزی را بپذیرد قبولاند. به زبا
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

با تمام خستگی
خواب ب چشمانم نمی آید
غریب و تک و تنها و بی کس
در این شب، در این لحظه، در این ساعت
ب سوی تو پناه آورده ام مولای من
مرا دریاب
سایه ای پوسیده و مانده در گرداب دنیا
بی پناهی ناامید
غرقه ا
رسته‌ام از کمال انسانیاز حروف قیل و قال انسانی از جهات بی‌ثبات زوالاز جنوب و از شمال انسانی چون که برجسته‌ام به قامت روحباک نیستم از رجال انسانی زحمت عمرها بسی بردمتا که شد پاک سال انسانی هر کسی ریسمان خود بافددر پی اتّصال انسانی من ولی غرّه‌ام به حالت خویشغرقه در ارتحال انسانی حلمیا چشم حال خود وا کنبسته کن چشم و چال انسانی
آموزگارم، تو باغبانیمی پرورانی بذر وجود، با مهربانیبا درس هایت دیو جهالت از من گریزداندرزهایت، بهر وجودم، شد پاسبانیمن غرقه بودم در بحر غفلتدستم گرفتی ای ناجی من،من همچو قایق، تو بادبانیبر خوان دانش من میهمانمتو ای معلم، خود میزبانیکار تو باشد، ارشاد انسانهمکار خوب پیغمبرانیسلام . دوستان عزیز.روز معلم به تمام معلم های زحمت کش این سرزمین تبریک می گویم . ان شاء الله که با تدریستان مایه پیشرفت ما و کشور عزیزمان شوید❤️️❤️️این وبلاگ از ای
میگن یک تکنیک درمانی هست تو روانشناسی که طرف رو در شرایطی که نسبت بهش فوبیا داره و درگیره قرار میدن. تکنیک غرقه سازی! نمی دونم کجا و در چه مواردی کاربرد داره ولی من که صبح به عنوان بخشی از کار عملی، توده سرطانی روده موش رو با تیغ جراحی تیز خرد کردم و مراحل کار را به همراهی هم‌گروهی به طور قابل قبول انجام دادم، تا الان که یادش میافتم خودمو چنگ می‌زنم. :))
 
نوشتنش سخت بود اما نوشتم که شاید خوب باشه. شما از چه کارهایی فوبیا دارین که بعد تو مو
آخر دل است این
دل چون توان بریدن ازو مشکل است این
آهن که نیست جان من آخر دل است این
من می شناسم این دل مجنون خویش را
پندش مگوی که بی حاصل است این
جز بند نیست چاره ی دیوانه و حکیم
پندش دهد هنوز، عجب عاقل است این
گفتم طبیب این دل بیمار آمده ست
ای وای بر من و دل من، قاتل است این
کنت چرا نهیم که بر خاک پای یار
جانی نثار کردم و ناقابل است این
اشک مرا بدید و بخندید مدعی
عیبش مکن که از دل ما غافل است این
پندم دهد که سایه درین غم صبور باش
در بحر غرقه ام من و ب
 
سرسبزترین بهار جاویدتو اى سبزترین بهار جاوید! اى نشان بى نشان‏ها! اى آیینه نور! اى راز سر به مهر! اى بیکران!تو آن روز خروشیدى و امروز... باور نمیکنم که با آن همه خروش در خاک خفته ‏اى! اى که حضور دریایى تو در آسمان‏ها جارى‏تر از رودهاست! هنوز تپش امواج پرخروش غیرتت لرزه بر اندام دشمنان می‏افکند.ما خفتگان در ساحلت غرقه به طوفانیم و تو چه آرام، در پهنه بیکرانت، حیرتمان را به نظاره نشسته‏ اى. چه زیباست قاب عکس خالى‏ات بر دیوار قلب‏مان. هنوز در
متن تصنیف غزلی از مولانا جلال الدین رومی
ما همگان محرمیم آنچ بدیدی بگوای شه و سلطان ما ای طربستان مادر حرم جان ما بر چه رسیدی بگونرگس خَمار او ای که خدا یار اودوش ز گلزار او، هر چه بچیدی بگوای شده از دست من چون دل سرمست منای همه را دیده تو آنچ گزیدی بگوعید بیاید رود عید تو ماند ابدکز فلک بی‌مدد چون برهیدی بگودر شکرستان جان غرقه شدم ای شکرزین شکرستان اگر هیچ چشیدی بگومی‌کشدم می به چپ می‌کشدم دل به راسترو که کشاکش خوش است تو چه کشیدی بگومی به ق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند
هوا ابریه ولی سه تا ستاره پیداست، اون گوشه از آسمون روشن شده و همه رو به خودش خیره کرده.. ستاره های کنجکاو! حتمن دارن فکر میکنن که پشت ابر چه خبره! (از دید ناظر زمینی طبیعتا) واسشون بدیهیه که حتی اگه میخوان برن پشت ابر باید با هم برن و خب کنجکاوی دلیل کافی و هیجان انگیزی به نظر میاد... میرن پشت ابرها... ولی دیگه نگاهی نمیتونست بهشون بیوفته. دوباره آسمون شد همون یکنواختِ ابری همیشگی! دیگه جایی از آسمون روشن نبود... دوبا
محاکات غزاله علیزاده رو در حالی میبینم که شب رو اصلا نخوابیدم 
ساعت هشت صبح تصمیم گرفتم ببینم! و خوشحالم با تمام وجودم که دیدمش
امروز آ بهم گفت تو آدمی هستی که من از آشناییش خوشحالم تو آدم ویژه ای هستی 
و من غرقه در شادی بهش گفتم تو هم همینطور
یه مصاحبه از سوسن تسلیمی هم در این شب متصل به روز دیدم! در مورد مهاجرتش حرف میزنه و میگه کیه که دلش بخواد بره! وطنت در تو زنده ست! یا به قولی ما از ایران رفتیم ولی ایران از ما نرفت
بله ایرانه خانم زیبا با ت
#معرفی فیلم
یک سری فیلم‌ها و کتاب‌ها هستند که آدم وقتی تمومشون میکنه یه خمیازه میکشه و پامیشه میره تو رختخوابش، و یک سری دیگه از آثار هستند که وقتی تموم میشن آدم تا ساعت‌ها غرقه توی داستانشون و اون‌ها رو مرور می‌کنه و فکرش درگیرشونه. دیشب من یکی از این فیلم ها رو دیدم.
فیلم زندگی دیگران، ساخت کشور آلمان - ۲۰۰۶ 
یک اثر معرکه که هرچی بگم از زیبایی این فیلم کم میکنه، اگر ندیدید این فیلم رو حتما حتما پیشنهادش میکنم و مطمئن باشید با هر سلیقه‌ای
بــــــزن پاکیزه کن دنیای پراندوه و ناامید!
ببار ای ابربزن پاکیزه کن دنیای پر اندوه و ناامّیدبزن تا این جهان مرده و سرد و گره خورده شود زنده
ببار ای ابربزن تا آنکه با آن قطره های نازک و تندتشود سیلی به زیر پاکه میشوید با خود سنگلاخ های گل‌آلود و بزهکاربزن تا اینکه دریای جهان رابا آن کردار پاک خود کنی لبریزتا که شاید این غم و اندوه و نومیدیدر آن غرقه بسوی نیست و نابودی شناور‌‌‌…
ادامه مطلب
<<هایدگر معتقد بود در دنیا دو وجه اساسی برای هستی وجود دارد:
۱.مرتبه‌ی فراموشی هستی و ۲.مرتبه‌ی اندیشیدن به هستی.
وقتی فرد در مرتبه‌ی فراموشی هستی است، در دنیای اشیا می‌زید و خود را در سرگرمی‌های روزمره‌ی زندگی غرقه می‌کند: فرد به پایین کشیده می‌شود تا هم‌مرتبه‌ی "وراجی‌های بی‌ارزش" شود و در آنها مستغرق. فرد خود را تسلیم دنیای روزمره و دلواپسی برای شیوه‌ی وجود چیزها می‌کند.
در مرتبه‌ی دیگر، یعنی مرتبه‌ی اندیشیدن به هستی، شگفتی ف
تمنا
ای همه من محوِ تماشای تودیده ودل غرقِ تمنای تو

خودتو بهاری وبهاران زتوستجلوه ی عشق است سراپای تو

نام تو شد زمزمه ی لحظه هاروز وشبم غرقه ی رویای تو

همره من گشته به خواب وخیالنرگس جادوی فریبای تو

گُل کند این عشق به اردیبهشترقصِ غزل بزمِ دلارای تو

پادشه حسن تویی والسلامدیده ی من خاک کف پای تو

با تو تمام است مرا ناتمامدفتر دل مانده به امضای تو
                             #فرشید—فلاحی
در جلسه مشاوره فوبیا به درمان فوبیا که یک اختلال شایع از بین انواع اختلالات اضطرابی است که فرد مبتلا به آن از ترس افراطی، غیرمنطقی و مداوم نسبت به یک موقعیت رنج می برد، پرداخته می شود.
موقعیت فوبیک می تواند ارتفاع، عنکبوت، انواع حیوانات (مثلا سگ، گربه، مار، عنکبوت،موش) آسانسور یا موارد دیگر باشد.
اجتناب یا فرار دائمی فرد از موقعیت فوبیک باعث اختلال در عملکرد روزانه ( کار، تحصیل یا روابط فرد) می شود که نیاز به درمان آن ضروری می باشد.
آن چه که ا
تا مالک دورانی ای مرد تو می مانیبگذار بماند خصم در اوج پریشانی

در بستر ناکامی جان را ندهد هرگزاو را که سَر و کاراست با نفحه ی رحمانی

این شهد شهیدان را از کرب و بلا داریمقاسم به عموجان گفت : با شوق فراوانی

در عرصه گیتی هست تا ریشه هر فتنهما جان به کف استاده تا نقطه پایانی

سرباز علی پا را از سَر نشناسد هان ! خون بهرهمین دارد جریان به تن و جانی

تا کُشته نپنداری این خیل شهیدان راگر رهرو این راهی گر پیرو قرآنی

از جوشش این خون ها شد کرب و بلا پیداتا
پشتمان طرح نقشه هایی هست
پشت هر نقشه حرف بسیار است 
تا دهان مفت و گوش ها مفتند
پشتمان حرف مفت بسیار است 
علیرضا آذر
 
 
 
 
مرا گوید یکی مشفق بدت گویند بدگویان
نکوگو را و بدگو را نمی‌دانم نمی‌دانم
 
 
 
 
 
غافل‌اند این خلق از خود ای پدر
لاجرم گویند عیب همدگر 
مولانای جان
 
 
 
 
سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات
غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را
 
 
 
 
مه فشاند نور و سگ عو عو کندهر کسی بر طینت خود می‌تندچون تو خفاشان بسی بینند خوابکاین جهان ماند
بسمک یا نور
*********
حضرت علامه حسن زاده آملی:

آنها ک در دریای منور وحدت غرقند، ب هر طرف رو می کنند:
{ فأینما تُوَلّوا فَثَمَّ وجهُ الله }
و 
{ أللهُ نورُ السّماوات وَ الأرض }
مشاهده می کنند ک همه ی انواع ادراک نیز ب همین « نور » است؛
زیرا علم ب نور، 
و نور ب وجود برگشت می کند ک وجود، فوق مقوله است.
بسمک یا نور
*********
حضرت علامه حسن زاده آملی:

آنها ک در دریای منور وحدت غرقند، ب هر طرف رو می کنند:
{ فأینما تُوَلّوا فَثَمَّ وجهُ الله }
و 
{ أللهُ نورُ السّماوات وَ الأرض }
مشاهده می کنند ک همه ی انواع ادراک نیز ب همین « نور » است؛
زیرا علم ب نور، 
و نور ب وجود برگشت می کند ک وجود، فوق مقوله است.
دانلود آهنگ شهاب مظفری زخمیه قلبمو نیمه جونم غرق خون پرو اشیونم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * زخمیه قلبمو نیمه جونم غرق خون پرو اشیونم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , شهاب مظفری باشید.
دانلود آهنگ شهاب مظفری به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Shahab Mozaffari called Zakhmieh Ghalbamo Nime.. With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ شهاب مظفری زخمیه قلبمو نیمه جونم غرق خون پرو اشیونم
بغل کردمت اشکات
در جلسه مشاوره فوبیا به درمان فوبیا که یک اختلال شایع از بین انواع اختلالات اضطرابی است که فرد مبتلا به آن از ترس افراطی، غیرمنطقی و مداوم نسبت به یک موقعیت رنج می برد، پرداخته می شود.
موقعیت فوبیک می تواند ارتفاع، عنکبوت، انواع حیوانات (مثلا سگ، گربه، مار، عنکبوت،موش) آسانسور یا موارد دیگر باشد.
اجتناب یا فرار دائمی فرد از موقعیت فوبیک باعث اختلال در عملکرد روزانه ( کار، تحصیل یا روابط فرد) می شود که نیاز به درمان آن ضروری می باشد.
آن چه که ا
تو سرم طبل و سنج می‌کوبن
یک‌نفر داد می‌زنه انگار
یک زن از غمِ مردنِ بچه‌اش
پشت هم زار می‌زنه، هی زار

ازدحام صداست تو سرِ من
گرچه لب‌هام قفل و خاموشه
دارم اینجا پر از جنون می‌شم
بی‌صدا، تو اتاقم، این گوشه

درد می‌ریزه از شقیقۀ من
تو یقه‌ام پر شده از این حرفا
دکمه رو وا کنم زمین غرقه
تو همین واژه‌ها، همین دردا

آدما حالمو نمی‌فهمن
حرف من واسه گوش اونا نیس
دکمه رو وا نمی‌کنم، نه! نه!
جای ماهی، تو آسمونا نیس

بهتره غرق شم تو تنهایی
جز
دانلود آهنگ خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
[ دانلود آهنگ با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ + متن آهنگ و پخش آنلاین موزیک ]
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازیبشنود یک نفر از نامزدش دل برده
 
قسمتی از متن این ترانه زیبا
 
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازیبشنود یک نفر از نامزدش دل بردهمثل یک افسر تحقیق شرافتمندیکه به پرونده ی جرم پسرش بر خوردهخسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغبین دعوای پدر مادر خود گم شده استخسته مثل زن راضی شده به مهر طلاقکه پس از بخت بدش سوژه
"مُستَغرِق" یعنی "غوطه ور
شده" یعنی "غرقه"؛
آری، من در خودم غرق شده ام، آن قدر غرق که همه جا برایم
تاریک است، اما در دل این تاریکی، روشنایی به چَشم می خورد که "همه" به امید آن "زنده
اند" و "برخی" از آنها که "زنده اند"، به امید او "زندگی" نیز می کنند؛ و آن روشنایی بی
پایان که بوده، هست، و خواهد بود،"خدا"ست...
 
محمدامین نجفی
بسم رب الرفیق

مادری را طفل در آب اوفتاد
جان مادر در تب و تاب اوفتاد

در تحیّر طفل می زد دست و پای
آب بردش تا بناب آسیای

آب از پس رفت و آن طفل عزیز
بر سر آن آب از پس رفت نیز

مادرش درجست او را برگرفت
شیردادش حالی و در برگرفت

ای ز شفقت داده مهر مادران
هست این غرقاب را ناوی گران

چون در آن گرداب حیرت اوفتیم
پیش ناو آب حسرت اوفتیم

مانده سرگردان چو آن طفل در آب
دست و پایی می زنیم از اضطراب

آن نفس ای مشفق طفلان راه
از کرم در غرقه خود کن نگاه

رحمتی کن بر
رسیدم به بن بست پشت خونه ها/رسیدم ب غربت عمق سوره ها /
هرجا میرفتم یه جایه قشنگ بود برام/از ارزوهام کندم تا سینه خیز نیام/
حتی وقتی فهمیدم کوله بارم نیس/نزاشتم نم نم بارون بکنه  قصه هامو خراب/
میدونستم توهم شبیه منی/تو هم لنگه پاییزی یه گوشه غرقه رفتنی/
یه روزایی هست که همه چیزو خوشگل میبینم
شهر و خیابوناشو درختاش و آدماش
اصن همه چی قشنگه،دوس دارم به همه لبخند بزنم
دوس دارم با موزیکی که تو هندزفریم داره پخش میشه تو پیاده رو برقصم
بوی خوبه نون و میوه ذهنمو روحمو تازه میکنه
رنگ آسمون خیلی خوشگله، اَبراش خیلی نازَن
تاکسی زردا خیلی خوش‌رنگن
رنگ سبز درختا با آبی آسمون و زردی ماشینا خیلی مکمل ان...
دوس دارم غرقه غرق شم تو فضاش، فضاشو بغل کنم و بماچمش
میرسم خونه
خونه مرتب و خنکه، اتاقم مرتبه و دکور
یه روزایی هست که همه چیزو خوشگل میبینم
شهر و خیابوناشو درختاش و آدماش
اصن همه چی قشنگه،دوس دارم به همه لبخند بزنم
دوس دارم با موزیکی که تو هندزفریم داره پخش میشه تو پیاده رو برقصم
بوی خوبه نون و میوه ذهنمو روحمو تازه میکنه
رنگ آسمون خیلی خوشگله، اَبراش خیلی نازَن
تاکسی زردا خیلی خوش‌رنگن
رنگ سبز درختا با آبی آسمون و زردی ماشینا خیلی مکمل ان...
دوس دارم غرقه غرق شم تو فضاش، فضاشو بغل کنم و بماچمش
میرسم خونه
خونه مرتب و خنکه، اتاقم مرتبه و دکور
هو المُفر ...
 
تازگی ها چقدر دلم می خواهد بروم... بروم... نه برای آنکه به مقصدی برسم یا چیزی پیدا کنم، فقط بروم که رفته باشم... من... خسته... از تکراری هر روزه ساعت ها و رنگ ها و آدم ها... خسته از همه رسیدن ها... خسته... از حالت تکراری چشم ها... خسته... از ضربان یکسان قلب ها... خسته... از همه چیز... فقط می خواهم بروم... بدون مقصد... و شاید حتی بدون مبدا... تعبیر ساده اش می شود اینکه یک روز صبح چشم هایم را باز کنم و ببینم...
 
 
نه... من از انبوه هر روزه دیدن ها خسته شده ام..
بعد از مدت ها اومدم بنویسم!
این مدت که ننوشتم برا این بود که حال خوبی نداشتم!و ندارم...!یعنی ناراحت و اینا نیستما...اما یه حال عجیبیه!
از شبی بگم که تا 7 صبحش بیرون بودم با دوستام!شبی که قدر بود و تهرانی که عجیب بود!
امامزاده صالح کلی ادم بودن که داشتن گریه میکردن و تو سرشون میزدن...چند قدم اینور تر باغ فردوس اجرای موسیقی زنده گیتار الکتریک داشتن!
و کلی ادم که شب بیرون بودن...
و چیز هایی که دیدم!
و انتظار برای طلوع توی بام تهران....سرما...بچه های پایه...
ا
اگر پست مرتبط را ندیده‌اید به اینجا سر بزنید ---> فراخوان وبلاگی (1)
خب! وقت آن رسیده که از لیست عزیزانی که در پست فراخوان وبلاگی (1) اعلام کردند که تمایل به همکاری دارند رونمایی کنم! بسیار سپاسگذارم که به درخواست بنده اهمیت ندادید و پست را به اشتراک نگذاشتید، البته به جز ساجده که این کار را کرد.
 
اسامی دوستان به ترتیب زمانی که پیام دادند:
1. عالیس ---> خیالپرداز نادان
2. یک آشنا ---> یک آشنا
3. ساجده ---> Teepee
4. کازیوه ---> بوسیدن پای اژدها
5. زهرا -
هشت صبح رفتم برا امتحان دقیقا توی همین شرایط سخت که میبینید:))) خودم تنها توی دفتر(خدا بود برا همین تقلبی نکردم) یه فنجون چایی که آبدارچی آورد، تازه دوبارم برا چایی اورد گفت امتحان داری گناه داری:)))  

از دانشکده که بیرون اومدم دیدم وووویی برف اومده، همه جا سفید شده با این خوشکلی

 موتور برفی
 
زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار رد پا بیزار
غرقه تنهایی خویش در میان برف ها 





به انتظار نبودی، ز انتظار چه دانی....
حرف بزن ابر مرا باز
بسمه تعالی
پایگاه مقاومت بسیج شهید صادقی آذرخواران در آستانه روز جهانی قدس از آحاد مردم و به خصوص بسیجیان دعوت می کند تا با حضور پرشور و حماسی خود در راهپیمایی این روز بزرگ، از مردم مظلوم یمن و فلسطین در مقابل استکبار جهانی حمایت کنند.
چه زیباست بیعتی دیگر با آرمان والای پیر سفرکرده مان پس از گذشت40سال از صدور آن پیام تاریخی، در آخرین جمعه ضیافت پر نور الهی و بهار قرآن و دعا به ویژه در سالی که تلألو خورشید انقلاب اسلامی به جهان ظلمانی رسید و ن
... آن گونه که مازلو عنوان می‌کند:" بهترین راه تحقق خود، تعهد به انجام وظیفه‌ای مهم است".
انسان در اصل با در «جست و جوی معنا» و نه در «جست و جوی خویش بودن» شناخته می‌شود. او هر چه بیش‌تر از خود فارغ می‌شود و هر چه بیش‌تر نظر خود را به مقصود یا شخص دیگری معطوف می‌کند، بیش‌تر آدم می‌شود. هر چه بیش‌تر در چیزی یا شخصی غیر از خود غرقه با مجذوب می‌شود، بیش‌تر خود می‌شود. کافیست کودکی را در نظر بگیرید که همه‌ی حواسش را به بازی داده و از خود فارغ شد
 

ز اندازه بیرون تشنه‌ام، ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن، وان گه بده اصحاب را من نیز چشم از خواب خوش، بر می‌نکردم پیش از این روز فراق دوستان، شب خوش  بگفتم خواب را هر پارسا را کان صنم، در پیش مسجد بگذرد چشمش بر ابرو افکند، باطل کند محراب را من صید وحشی نیستم، در بند جان خویشتن گر وی به تیرم می‌زند، استاده‌ام نشاب را مقدار یار همنفس، چون من نداند هیچ کس ماهی که بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را وقتی در آبی تا میان، دستی و پایی می‌زدم اکنو
عاشق اگر نباشی شهادت نصیبت نمی شود بی پرده بگویمت گردل به دل دلدار ندهی دلت دل نمی شود، بر عاشقان حرم یار غبطه می خورم بر این نگاه پر از عشقشان غبطه می خورم، من خسته ام این همه دنیای بی نشان بر خون پاک ریخته شان غبطه می خورم دل را اسیر عشق معبود کردند این پاک دلان بر دل های پاک اسیرشان غبطه می خورم درمکتب حسینی نشان خونین زدند بر مکتب و ایمانشان غبطه می خورم سر را به راه یار از دل وجان تقدیم کرده اند بر سرهای آغشته به خونشان غبطه می خورم،باخنده
دانلود با کیفیت (320)
 
#تکست آهنگ جدید #ساقی به نام " #لیتری_چند ؟؟ "
حرفامو گوش بده به خودت نگیر این اشعارو گوش بده به خودت نگیراین دردارو ببینو به خودت نگیر تو به خودت نگیر تو به خودت نگیر
زخمامو ببینو به خودت نگیر این جنگارو ببینو به خودت نگیرمن تیکمو میندازم به خودت ولیتو به خودت نگیر تو به خودت نگیر
(ورس 1)
بهتره حقیقتو بپذیریم وسط ازادی وایسادیم ولی یه اسیریم
واسه ی از دست دادن دگ چیزی نداریم الان وقتشه از تو غلاف تیزی دراریم 
اینجا قانون
.
ای غزل‌سرای بداهه‌ی عشق،
در این انزوای معصومانه‌ی ستارگان،
وانهاده‌ام بر اوهام غریبانه‌ات،
بلوغ زودرس تمام شب‌ها را؛
که مرا تا اوج خفتگی در آغوشت،
به بوسه‌ای بر لب‌هایم طلب‌کار می‌کند!
.
•••••••
.
ای قصیده‌‌ساز حماسی،
به میعادگاه خدایان شب قسم؛
تب می‌کند تمام حسرت‌های کودکی‌ام،
گر رحم نکنم بر آن لبی،
که از شرابه‌های عاشقانه‌ی ما، تر شده است!
من،
نمی‌دانم که هوس،
چگونه از شراب بزم عاشقان می‌نوشد؛
لیک،
می‌بندم پلک غریبه‌ای
 
باشم، نباشم، فرقی ام داره؟!
چیزی نمونده بین ما دوتّا
پایینِ کوچه خطِ پایانه
از موضعِ بالا نِگا کن تا...
 
می‌بینی چشمای من‌و وقتی
غرقه تو آهنگای بی‌معنی
عاشق شدم تو شهرتون، اما
تو شهرتون عاشق شدن یعنی...
 
هم دوستت دارم مث قبلا
هم مطمئنم دوستم داری!
حس می‌کنم چن وقته حسش نیست...
حس می‌کنم هی با خودت داری...
 
فکری به حال هردومون کردم
فکری به حال من، به حال تو
برگشتنم کار قشنگی نیست
هی دورِ باطل، دورِ باطل، دو...
 
اشکای امروزت تموم میشه
کی پیش‌ب
تا به حال متن کامل شعر محتشم کاشانی در باره قیام کربلا ( باز این چه شورش است که در خلق عالم است) را خوانده‌اید؟ فکر نمی‌کردم اینقدر بلند باشد. هر چند وقتی می‌خواندمش احساس می‌کردم اکثر ابیاتش را در مداحی‌ها شنیده بودم. اگر مایل بودید که بخوانیدش به ادامه مطلب رجوع کنید!
 
 
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کج
دانلود با کیفیت (320)
 
#تکست آهنگ جدید #ساقی به نام " #لیتری_چند ؟؟ "
حرفامو گوش بده به خودت نگیر این اشعارو گوش بده به خودت نگیراین دردارو ببینو به خودت نگیر تو به خودت نگیر تو به خودت نگیر
زخمامو ببینو به خودت نگیر این جنگارو ببینو به خودت نگیرمن تیکمو میندازم به خودت ولیتو به خودت نگیر تو به خودت نگیر
(ورس 1)
بهتره حقیقتو بپذیریم وسط ازادی وایسادیم ولی یه اسیریم
واسه ی از دست دادن دگ چیزی نداریم الان وقتشه از تو غلاف تیزی دراریم 
اینجا قانون
احیای حقیقت
 
7170
به قلم دامنه: به نام خدا. از باورهای دینی‌ شیعیان ظهور منجی است که چند جمله‌ای در این‌باره می‌نویسم:
 
انتظار (=چشم‌به‌راه ماندن) برای یک رویداد بزرگ است. رویدادی دینی و تکان‌دهنده که در آن یک انسان کامل ظهور می‌کند و بشریت را در احیای حقیقت راه‌بَری می‌نماید و در هدف بزرگ مدد می‌رساند.
 
ممکن است عقل معیشت‌اندیش و محدود ما آن‌چنان نتواند به رمز و راز این حکمت و پنهانی ماه تابان اسلام، یعنی حضرت مهدی موعود _عج‌الله_ نفو
هر روز عاشوراست
چند روزی می شود که حرف های یکی از فعالان عرصه حقوق بشری کشور را شنیده ام. حرف هایش مدام در ذهنم می چرخند. شاید بشود گفت که تمام هستی اش را در همین راه صرف کرده. راه دشوار و پر سنگلاخ، بی مزد و بی عنایت. شرح قصه زندگی او را نمی خواهم اینجا بنویسم، بیشتر در سرم هوای روضه زنده ایست که تجلی می کند  و نمی شنویم. عیان است و نمی بینیم. دلم پر است از یاد خادمان بی نام و نشانی که برای رشد و توسعه این کشور برای برپا نگه داشتن حقوق بشر کار می کن
دو روز پیش نمایشنامه‌ی اتاق ورونیک آیرا لوین را خواندم. برای برادرم که کتاب را پیشنهاد داده بود نوشتم: اکثر کتاب‌ها و داستان‌های جذابی که مجبورت می‌کنند چند ساعت بی‌وقفه میان یک مشت کلمه و جمله با چشمانی گردتر از حالت معمول پرسه بزنی از دل یک اختلال روانی بیرون می‌آیند.
شاید هم دلیلش این باشد که آدم‌ها، اکثرشان حداقل یک درجاتی از یک اختلال روانی را دارند. به قول داییِ بی‌سوادِ پدربزرگم: همه‌مون یک جوری دیوونه‌ایم. به هر حال.
___________________
پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد چندان که ملاطفت کردند آرام نمی‌گرفت و عیش ملک ازو منغص بود چاره ندانستند.
حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم گفت غایت لطف و کرم باشد
بفرمود تا غلام به دریا انداختند باری چند غوطه خورد مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند بدو دست در سکان کشتی آویخت چون بر آمد گفتا ز اول محنت غرقه شد
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر سوم| بخش ۱۵۰ - دیدن خواجه غلام خود را سپید شده!! و ناشناختن او!
 
راویه‌ ما اشتر ما هست این
پس کجا شد بندهِ‌ی زنگی‌جَبین
[یعنی وقتی غلام خودش را پس از جراحی پلاستیک دید نشناخت و گفت این اون نیست]
 
چون بیامد پیش گفتش کیستی
از یمن زادی و یا ترکیستی؟
 
کو غلام من بگفت اینک منم!
کرد دست فضل یزدان روشنم
 
گفت اسرار تو را با آن غلام
جمله وا گویم یکایک من تمام
[یعنی آن قدر نشونی میدم تا بدونی من همونم]
 
زان زمانی که خریدی تو مر
الإمامُ علیٌّ علیه السلام ـ فی ذَمِّ أتباعِ الشَّیطانِ ـ : اِتَّخَذُوا الشَّیطانَ لِأمرِهِم مِلاکا ، و اتَّخَذَهُم لَهُ أشراکا ، فَباضَ و فَرَّخَ فی صُدُورِهِم ، وَ دَبَّ و دَرَجَ فی حُجُورِهم ، فَنَظَرَ بِأعیُنِهِم ، و نَطَقَ بِألسِنَتِهِم ، فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ ، و زَیَّنَ لَهُمُ الخَطَلَ ، فِعلَ مَن قد شَرِکَهُ الشَّیطانُ فی سُلطانِهِ ، و نَطَقَ بالباطِلِ عَلى لِسانِهِ ! .
امام على علیه السلام ـ در نکوهش پیروان شیطان ـ فرمود :
الإمامُ علیٌّ علیه السلام ـ فی ذَمِّ أتباعِ الشَّیطانِ ـ : اِتَّخَذُوا الشَّیطانَ لِأمرِهِم مِلاکا ، و اتَّخَذَهُم لَهُ أشراکا ، فَباضَ و فَرَّخَ فی صُدُورِهِم ، وَ دَبَّ و دَرَجَ فی حُجُورِهم ، فَنَظَرَ بِأعیُنِهِم ، و نَطَقَ بِألسِنَتِهِم ، فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ ، و زَیَّنَ لَهُمُ الخَطَلَ ، فِعلَ مَن قد شَرِکَهُ الشَّیطانُ فی سُلطانِهِ ، و نَطَقَ بالباطِلِ عَلى لِسانِهِ ! .
امام على علیه السلام ـ در نکوهش پیروان شیطان ـ فرمود :
می‌دانی، کدنویسی برایم یک‌جورهایی نوستالژیک است. اما نه نوستالژی‌یی مطبوع و شیرین. حینِ کدزدن ناخودآگاهم به هزار کوفت‌وزهرمار فکر می‌کند. خاطره‌های مبهمی را برایم تداعی می‌کند. روزهای گند و مزخرف و فاجعه‌ای که همه‌جوره از ذهنم بیرونشان کرده بودم و کاملاً به فراموشی سپرده بودمشان، حالا به واسطۀ سروکله‌ زدن با کدها و آن صفحۀ سیاهِ ادیتورِ کد، سر از خاک بیرون کرده‌اند. روزهایی را به خاطرم می‌آورند که به حدِ مرگ اضطراب داشتم و کدنویسی
اجاره اسپیس فریم در کرج
خلاصه متن:
اسپیس فریم وسیله ای در شکل های هندسی مختلف است که با کنار هم قرار دادن آن ها به طور مرتب، منظم و کاملا برنامه ریزی شده می توان غرقه و یا چارچوب چادر و غیره ساخت. قیمت این سازه نسبت به سازه های مشابه شاید ارزان تر باشد ولی با این وجود نیز خرید آن بی فایده است و اگر بتوانید آن را اجاره کنید به نفع شما است.
اجاره اجاره اسپیس فریم در کرج چگونه است:
اسپیس فریم چیست؟
اسپیس فریم، شکل های هندسی هستند که به صورت کاملا من
مدتیه در فضای مجازی بحث‌های زیادی منتشر میشه که وجه مشترک همه اونها اینه که قانون حجاب، معادل توهین به مرده. در این متن‌ها، گفته میشه اسلام مرد رو به مثابه موجودی تلقی کرده که از لحاظ جنسی بسیار تحریک پذیره و مردها رو بیمارانی دیده که زن موظفه برای جلوگیری از بروز بالفعلِ بیماریِ بالقوه‌شون حجاب کند!!
در این بحث‌ها می‌بینیم که تحریکات هورمونی انسان و علی الخصوص مرد، که در اسلام (و حتی قوانین علمی هم) روش مانور داده شده به منزله بیماریِ جن
 
«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»و نیز به یاد آورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت:«اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما افزون خواهم کرد. و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است!»(ابراهیم/7)
 
داشتم به ماهی تو دریا فکر میکردم , آیا هیچوقت ماهی فک کرده که غرقه در نعمته  ؟
چقدر راحت و بیخیال حرکت میکنه و براحتی غذا بدست میاره و کنار همنوعان خودش زندکی خوشی داره
ماه‌ها از آخرین باری که افکارم را روی کاغذ ریخته‌ام یا حتی تایپ کرده‌ام می‌گذرد. دفترچه‌ی رز قرمزم جوری خالی مانده که انگار داستانم به پایان رسیده و تا ابد در شرایطی که آخرین بار درباره‌اش نوشته‌ام مانده‌ام. ستاره‌های وبلاگم روی هم انباشته شده‌اند و با اینکه دلم برای تک تک بلاگرهایی که دنبالشان کرده‌ام تنگ شده نمی‌توانم حتی یکی از ستاره ها را خاموش کنم و فکر اینکه در این مدت یکی از بلاگرهای محبوبم ناامید شده باشد و نوشتن را رها کرده
 
از نظر عطار نیشابوری ، هفت وادی سلوک که سالک راه عرفان باید به پیماید ، به شرح زیر می باشد : 
1- وادی طلب 
2- وادی عشق 
3- وادی معرفت 
4- وادی استغنا 
5- وادی توحید 
6- وادی حیرت 
7- وادی فقر و فنا 
عطار نیشابوری ،پس از بیان هفت وادی عرفان ، به شرح تک تک وادی ها شروع کرده و می گوید  :
اول وادی طلب است . در این وادی :
جدو جهد اینجاست باید سال ها 
زانکه این جا قلب گردد    حال  ها 
مال این جا بایدت انداختن 
ملک این جا بایدت در باختن 
در میان خونت باید آمدن 
و
پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
 
 
و هى اطهر بقاع الارض و اعظم‌ها حرمة و إن‌ها لمن بطحاء الجنة
 
کربلا پاک ترین بقعه روی زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ها است و الحق که کربلا از بساط های بهشت است.
 
 
مبارزه و نحوه‌ی شهادت امام حسین(ع)
در لهوف و سایر کتاب‌های مقتل آمده است که در روز عاشورا پس از آنکه امام حسین(ع) همه‌ی یاران خود را از دست داد، بانوان را در خیمه‌اى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و به صبر و شکیبایى سفارش نمود و با قلبى شکسته ا
 
به قول همشهرى ما :
و آمّـــا شادى!
خب من یه قسمتى از زندگیم رو واضح تر فهمیدم؛ آخر هفته ها نمیرسم هر روز پست شادى رو بنویسم ؛ سه روز آخر هفته زندگى من روى مدار دیگه اى میفته که خیلى سریع اتفاق میفته و در تمام لحظاتش باید کامل حاضر باشم و به اینجا نمى رسم یا شاید نمیخوام برسم چون ترجیح میدم توى تمام اونها حاضر کامل باشم و در انتها وقتى به گوشى میرسم فقط خوابم
از آخر به اول:
بلال خوردن با علیرضا!
درک عمیقتر و بیشتر روشن شدن یک پرسش: زمان اینگونه که
خوابم نمی‌برد. یک نقطه‌ی ریز در سمت چپ سرم، جایی پشت چشمم نبض می‌زد. با هر تپش درد را به بقیه‌ی نقاط بدنم منتقل می‌کرد. باید چشم‌هایم را می‌بستم تا از نور و سرما در امان باشم. نمی‌شد. هرجای اتاق می‌رفتم باد کولر تیز و یخ در چشمم فرو می‌رفت‌. سرم را زیر پتو بردم. لامپ و گوشی را خاموش کردم. صدای پس زمینه بوق ممتد بود و تپش یک نقطه‌ی کوچک در گوشم‌. پشت چشمم. به صدای دیگری احتیاج داشتم. در نهان‌ترین لحظات زندگی‌ام، در استرسی‌ترین‌هایش، در مس
 
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام  غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامی کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران
 
5 نکته مهم برای کاهش وزن دکتر محمدحمید علوی
راد
 
راهنمایی های سالم و آسان
 
اگر طرفدار دکتر اوز شبیه من هستید، می دانید
دکتر Oz
دانش فراوان دارد، وقتی که به سلامتی و از دست دادن وزن می رسد. از پوشش دادن رژیم لاغری موثر هورمون HCG
به ترکیب کوکی ها خوشمزه برای نشان دادن آخرین روند تمرین، Dr. Oz Show
تقریبا همیشه به شما چیزی جدید می آموزد. یکی از بهترین قسمتهای نمایش، مشاوره
کاهش وزن دکتر اوز است. ما اخیرا لیستی از نکات مهم در مورد کاهش وزن خود را برای
گفت: " مادر الهی که هیچ وقت گرفتار درد نشی"!
 نفهمیدم این جمله‌اش شوخی بود یا نفرین؟! مگر می‌شود در این دنیا بود و درد نکشید؟ جز نفرین چه می‌تواند باشد که به یک نفر بگویی به بی‌دردی مبتلا شوی؟
نمی‌دانم...شاید این برای من نامأنوس و عجیب باشد. هیچ لحظه‌ای از زندگی‌ام‌ نبوده که به دردی مبتلا نبوده باشم. حتی فکرش هم برایم باورنکردنی است که آدم یک روز از خواب بیدار شود و ببیند هیچ دردی ندارد! اصلا در ذهن آدم‌های بی‌درد چه می‌گذرد؟ چه شکلی‌اند
محبت شخصی و غیرشخصی
شاید تصور من و شما از عشق، همان چیزی باشد که پولس رسول توصیف کرده است. می توانیم در محبت شخصی و غیرشخصی، این خصایص را از خود نشان می دهیم. در عشق و محبت شخصی میتوان نسبت به افراد خانواده و خویشاوندان مهربانی و نرمش و ادب و عاطفه و تایید و تحسین و ملاحظه و ایثار نشان داد. عشق و محبت غیرشخصی، در اصل یعنی توانایی کنار آمدن با مردم، بدون دلبستگی شخصی و وابستگی عاطفی. برای آفرینش آگاهی و پرورش محبت غیرشخصی و نیکخواهی نسبت به همکا
بسم الله الرحمن الرحیم
یک بار راهنمایی بودم و یک بار همین دو سال پیش که اتفاق افتاد. زمانی که به همه چیز شک کردم. شکم از خدا شروع شد، به رسول رسید، با دین امتداد پیدا کرد و با انقلاب تمام شد. شک بزرگ. نه مثل این‌ها که همینجوری با این چیزها حال نمی‌کنند و حوصله‌ی سختی‌هایش را ندارند. من حالش را داشتم. حاضر بودم بمیرم برایش. اما پیدایش نمی‌کردم. پیدا نمی‌کردم آن چیزی که بخواهم جانم را برایش قربانی کنم. طبیعتاً به تمام آدم‌ها هم شک کردم. اولین ب
در اصطلاح حکما ، عقل به دو قسمت تقسیم می شود : 
. عقل نظری 
. عقل عملی 
ولی در مثنوی معنوی ؛ عقل به معانی زیر آمده است : 
1- قوه قدسی ادراک و فهم و شعور در تدبیر اصلاح امور معاش  معاد و تشخیص نیک و بد و مصالح و مفاسد اعمال و احوال :
عاقل آن باشد که او با مشعله است 
او دلیل و پیشوای قافله است 
عقل باشد مرد را بال و پری 
گر نباشد عقل ، عقل رهبری 
بی ز مفتاح خرد این فرع باب 
از هوی باشد نه از روی صواب 
2- عقل ایمانی و عرشی ؛ که این عقل نیز از تجلیات همان عقل
در اصطلاح حکما ، عقل به دو قسمت تقسیم می شود : 
. عقل نظری 
. عقل عملی 
ولی در مثنوی معنوی ؛ عقل به معانی زیر آمده است : 
1- قوه قدسی ادراک و فهم و شعور در تدبیر اصلاح امور معاش  معاد و تشخیص نیک و بد و مصالح و مفاسد اعمال و احوال :
عاقل آن باشد که او با مشعله است 
او دلیل و پیشوای قافله است 
عقل باشد مرد را بال و پری 
گر نباشد عقل ، عقل رهبری 
بی ز مفتاح خرد این فرع باب 
از هوی باشد نه از روی صواب 
2- عقل ایمانی و عرشی ؛ که این عقل نیز از تجلیات همان عقل
مطالبِ زیر در واقع دو مطلب جداگانه اند. یکی در نشریه ی 35 میلی متری، مجله کانون فیلم و عکس دانشگاه شیراز، سال سوم، شماره ی پنجم، زمستان 96 و بهار 97، منتشر گردیده است. دیگری به قصدِ انتشار در نشریه ی کانون ادبی دانشگاه شیراز نوشه شده است. 

 آن که می پذیرد، نقاد است، و آن که نمی پذیرد محق است. و من در این میان گفته و رفته.
محمدرضا اصلانی
 
  خواندنِ دگرخوانیِ سینمای مستند پس از هم نشینی و رویارویی با مولف طی سه روز و خاصه در دو جلسه ی 4 ساعته، آشنایی
 
حکیم ربانی فیلسوف الهی ، عارف متأله ، فقیه متبحر صدرالدین محمد بن ابراهیم القوامی شیرازی در سال 979 قمری متولد گردیده و در سال 1045 وفات یافته است . او پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی و بعضی از سطوح فقه و اصول به شهر اصفهان عزیمت نمود و دروس فقه، علوم حدیث و تفسیر را از شیخ بهایی، همچنین حکمت الهی ، حکمت شرق و غرب را از میرداماد و علم ملل و نحل را از میرفندرسکی آموخت.
بزرگترین فضیلت علمی ملاصدرا تطبیق قواعد حکمت الهی با قواعد عرفان و طریقه عرفاء ع
 
حکیم ربانی فیلسوف الهی ، عارف متأله ، فقیه متبحر صدرالدین محمد بن ابراهیم القوامی شیرازی در سال 979 قمری متولد گردیده و در سال 1045 وفات یافته است . او پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی و بعضی از سطوح فقه و اصول به شهر اصفهان عزیمت نمود و دروس فقه، علوم حدیث و تفسیر را از شیخ بهایی، همچنین حکمت الهی ، حکمت شرق و غرب را از میرداماد و علم ملل و نحل را از میرفندرسکی آموخت.
بزرگترین فضیلت علمی ملاصدرا تطبیق قواعد حکمت الهی با قواعد عرفان و طریقه عرفاء ع

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

LALAHOPKA