نتایج جستجو برای عبارت :

(پ 3)* سِرّ رؤیت *

فرموده اند: « اولیاء به گرسنگی وخاموشی و بی خوابی وتنهایی، اولیاء شده اند. » سِرّ همه نیکویی‌ها میان آسمان و زمین، گرسنگی است و سرّ همه بدی‌ها سیری است، هر که نفس خود را گرسنه دارد وسوسه‌ها از او منقطع می‌شود. فرموده اند: «اقبال و توجه خدا به بنده، از گرسنگی و بیماری و بلا می‌باشد. » حکیمی را پرسیدند، نفس را به چه طریق مهار کنیم؟ گفت: به گرسنگی و تشنگی.
همه می گویند زادگاه شما، محل ظهور جسم خاکی و وجه بشری شما در این عالم، ناحیه ای است مقدسه، بنام سامرا، و گویند سامرا یعنی « سُرَّ مَن رآی » یعنی هرکه آن را رؤیت نمود، مسرور شد.
و بر دلم القا کردید که:  سامرا یعنی : « سِرُّ مَن رآی » یعنی سرّ و حقیقت ِ هر کس ک رؤیتش نماید.
و این القا را تأیید نموده؛
  مرا ب سوی این سرّ پنهان کشاندید.
و سخنها در این نهفته است.
ک شما آن سرّ پنهان شده در تمام موجوداتی.
ک در دعای نماز استغاثه ب درگاه شما می خوانیم:
یا مولا
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ فاطمیه اول ۹۸
با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شددر بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شدخیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاهگل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شدوقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبرچشم پر آب حیدر کرار خونی شداز بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گلروی سپید غنچه اش انگار خونی شدبالقوه محسن یک حسین و یک حسن بودهبالفعل در راه علی، آن یار خونی شدتا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شدبال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ فاطمیه اول ۹۸
با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شددر بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شدخیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاهگل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شدوقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبرچشم پر آب حیدر کرار خونی شداز بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گلروی سپید غنچه اش انگار خونی شدبالقوه محسن یک حسین و یک حسن بودهبالفعل در راه علی، آن یار خونی شدتا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شدبال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد

هر کس بخواهد خدمت او برسد، باید تزکیه نفس کند و به تطهیر سِرّ و اندرونِ خود اشتغال ورزد؛ و در این صورت به لقاى خدا می‌رسد که لازمه‌‏اش لقاى آن حضرت است، و به لقاى آن حضرت می‌‏رسد که _بر اساس ملازمه _ لقاى خدا را یافته است، گرچه در عالم طبیعت و خارج، مشرّف به شرَفِ حضورِ بدن عنصرى آن حضرت نشده باشد.
پس عمدۀ کار معرفت به حقیقت آن حضرت است نه تشرّف به حضور بدنِ مادّى و طبیعى. از تشرّف به حضور مادّى و طبیعى فقطّ به همین مقدار بهره می‌‏گیرد، ولى
نرفته غربتش از یاد، یا رسول اللهز داغ فاطمه فریاد، یا رسول اللهبه ضربه ای درِ آتش گرفته با مسماربه روی دخترت افتاد یارسول الله****چه شد که حُرمت این بیت، در مدینه شکست؟!درِ حریمِ الهی به خشم و کینه شکستچه شد وصیتِ بر دوستی به اهل کسا؟!سه روز بعد شما استخوان سینه شکست***پیام غربت او شد به عاشقان ابلاغکه پر کشید پرستو نیامده از باغشکست شاخه و افتاد سِرّ مُستَودعنشست فاطمه بر خاک، آه از این داغ***برای دفن، تنش دستِ خادمه ماندهبه گاهواره ی او خیره ف
شهید مصطفی چمران:
"سـَر" آن است که در طریــق وصـال به باد رود
و " جـان" متاعی است که هم او بخشیده است تا به بهای آن لقایش را باز خریم، 
و سِّر آن که خون مقتول عشق را ثارالله گفته اند نیز در همین جاست.

این پست در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/B_DEONqJJky/
از عارفی پرسیدند :چرا اینقدر ذکر صلوات در منابع دینى ما تأکید شده! و براى آمرزش گناهان، وسعت روزى ، صحت و سلامتى، گشایش در کارها و... صلوات تجویز کرده اند، سِرّ و راز این ذکر چیست؟
فرمود: اگر به قرآن نگاه کنید فقط یکجا در قرآن هست که خداوند انسان را هم شأن و هم درجه ى خودش میکند یعنى از انسان میخواهد که بیاید کنار او و با هم در یک کارى مشارکت کنند 
و آن آیه اینست : "انّ الله و ملائکته یصلّون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلموا تسلیما"
جهت دفع بلای کرونا و هر بلای دیگر✍هر عزیزی《بسم الله الرحمن الرحیم》 را به نیت بسمله‌ی سوره حمد با مداد بر روی کاغذ سفید بی‌خط بنویسد و با خودش داشته باشد.:diamonds: ضمن اینکه تمام دستورات بهداشتی و سلامتی را مراعات می‌کند.:diamonds:بقای نسل پاک شیعه‌ی علی علیه السلامو محبین آن حضرت و حضرت فاطمه البتول۱۳ رجب المرجب۱۴۴۱ ق. یوم الولاده حضرت امیرالمومنین علیه السلامالاحقرداود صمدی آملی:beginner:نکته: تعداد کتابت بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره حمد به عدد
یک کبوتر بر بام،
و طلوعی پُر از آوازِ خدا.
در و دیوار به جان آمده از سِرّ حیات.
بنگری از لب هر پنجره آن سوی جهان،
سخنی بر لب هاست،
آشنایی در راه...
 
می نوازد بر گوش
قدمی نرم و خوش آهنگ ز دور.
می رسد از ره دور،
یک علمدار که جان می دهد از عمق وجود،
تک تک دل ها را.
شور و شوقی برپاست
در میان گُلِ نورسته ز خاک.
می زند باد سراسر همه جا
سازی از عشق و شباب.
قاصدی گر رسد از راه بیارد امّید.
کوچه زینت شده است.
می رسد از ره دور،
آن علمدارِ پُر آوازه ی ادیان و قرون.
دانلود آهنگ یه ریز مستم یه دم آروم نمیشم بس که وابستم از مسعود صابری با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Masoud Saberi
یه ریز مستم یه دم آروم نمیشم بس که وابستم دانلود اهنگ مسعود صابری
نَمْ نَمْ چشم تو منو دریا کرد گم شدم تو خودم منو پیدا کرد ...♪ گفته بودم بَهَتَ بی تو حالم بِدَهْ گفته بودم چه آتیشی عشقت بِهِ بِوُدِّ وَ نبودم زده ...♪ یه ریز مستم یه دَمُ اروم نمیشم بس که وابستم سِرْ هِرُّ قولی دادم تا تَهِشُّ هستم ...♪ به بارون
ازم میپرسه:
مهندس مدتهاست خواب نمی بینم... به نظرت چرا خوابهام قطع شده؟
میپرسم: خوابهای خوب؟!!! یا کلا هیچ خوابی نمی بینی؟
میگه: خوابهای خوب!!!
توی ذهنم چند عامل برجسته میشه اما نمیدونم چرا از بین اون همه عوامل فقط همین عامل رو میگم:
خوابهای خوبت رو برای دیگران تعریف میکنی؟
میگه: آره، چند نفر هستن که براشون تعریف میکنم...
میگم: سعی کن تعریف نکنی... خوابِ تو، سِرِّ تو هست... سِرِّت رو برای هر کسی بازگو نکن... اگر این اتفاق بیفته ممکنه دیگه سِرِّت رو برا
کعبه
آمال مایی هم مدینه هم منایی


معدن جود و سخایی هم
نگاری با صفایی


گردی از کویت شفایم
دیدن رویت دوایم


سِرّ مستور الهی من به
عشقت مبتلایم


هم صراط المستقیمی هم
امام المتقینی


صاحب کل صفات رحمه
للعالمینی


ای ز تو سوز و گدازم من
در عالم بر تو نازم


عشق تو راز و نیازم یاد
تو ذکر نمازم


همه عهدم بشکستم عقد دل
با تو ببستم


بجز از روی چو ماهت به
کسی چشم نبستم


تویی امید دل ما حل
نمایی مشکل ما


بخدا عشق تو بوده ه
جهت دفع بلای کرونا و هر بلای دیگر✍هر عزیزی《بسم الله الرحمن الرحیم》 را به نیت بسمله‌ی سوره حمد با مداد بر روی کاغذ سفید بی‌خط بنویسد و با خودش داشته باشد. ضمن اینکه تمام دستورات بهداشتی و سلامتی را مراعات می‌کند.:بقای نسل پاک شیعه‌ی علی علیه السلامو محبین آن حضرت و حضرت فاطمه البتول۱۳ رجب المرجب۱۴۴۱ ق. یوم الولاده حضرت امیرالمومنین علیه السلامالاحقرداود صمدی آملی:نکته: تعداد کتابت بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره حمد به عدد ۱۹ یعنی به عدد
 

من از سرچشمه ی عشقش عجب مستانه نوشیدم
دل از کون و مکان دیگر به جز پیمانه پوشیدم
بیا ساقی تو لطفی کن کُلوخ از خمره ها برگیر*
خُمِ من را دَرَش بُگشا،که در دل من بجوشیدم 
اگر بینی که یاقوتی* درون سینه ام دارم
ز یاقوت لبش باشد که لعلش من ببوسیدم 
دلم دیگر نمی خواهد که ساقی باده ای بخشد
که من از چشمه ی عشقش بسی مستانه نوشیدم
چو او لیلی بُوَد داند، که مجنون در چه حالی است 
به محمل در نشنید او، کلامی گفت و بشنیدم
دوان اندر پی محمل، که آمد نیزه ای خونر
از دیروز تا حالا که حدود 24 ساعت میشه، شش کورس تاکسی سوار شدم. کورس سوم و چهار و پنجم از من کرایه ی هزار تومنیو هزار و سیصد گرفتن. خوب گفتیم گرون شده دیگه.
کورس ششم که سوار شدم هزار و پونصد دادم راننده با تعجب نگاه کرد و پونصدو برگردوند و گفت زیاد دادی. گفتم مگه نشده هزار و سیصد؟ گفت نه. یه بنده خدایی که صندلی جلو نشسته بود یهو گفت: سیصد تومن اضافه کنن؟ جَنگه مگه؟
این جمله ش به بغل دستیِ من که یه خانم مُسن بود خیلی فشار آورد و تشر زد و گفت: جنگ؟ نیست؟
مادر بزرگم روزای آخر عمرش خونه ما بود
اوموقع من 10-12 سالم بود
یه روز نشتسم کنارش بهم گفت
سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی
که ما اندر دیار خود سری داریم و سامانی

این شعر میتونه کاملش باشه

سرم را سرسری متراش ، ای استاد سلمانی
که ما اندر دیار خود،سری داریم و سامانی
ز وقتت اندکی بگذر ، به روی موی ما سر کن
سر ما را مظفر کن، برادر گر مسلمانی
بزن طرحی نکو لیکن، مزن نقش شیاطین را
که در این سر که میبینی، نباشد فکر شیطانی
دوصد سِّر است در این سر، تو این
متن و ترجمه‌ی بخش مرور شده از نامه ۳۱ (جلسه ۳)
وَ اِعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ اَلْمَاضِینَ
و عرضه کن بر آن (قلبت) اخبار گذشتگان را
وَ ذَکِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ
و یادآوری کن برایش آنچه رسیده است به پیشینیان قبل از تو
وَ سِرْ فِی دِیَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ
و سیر و گردش کن در سرزمین و آثارشان
فَانْظُرْ فِیمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا اِنْتَقَلُوا وَ أَیْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا
با دقت ببین و تفکر کن در مورد آن
امیرالمومنین علی علیه السلام
 
ز خورشید گردون فراتر منم من
که خاک کف پای حیدر منم من
 
سزد گر ملک لب گشاید به مدحم
که مداح مولای قنبر منم من
 
علی (ع) آن که گر پرسی از وی که هستی
بگوید که ساقی کوثر منم من
 
نگهبان دین دست حق روح قرآن
رسول خدا را برادر منم من
 
مسیحا شود زنده با یک نگاهم
که جان عزیز پیمبر (ص) منم من
 
به دریای طوفانی دهر کشتی
به کشتی توحید لنگر منم من
 
به پیغمبران رهنما در بلاها
به ختم رسل یار و یاور منم من
 
چه بالاتر از این چه نیکوت
چشمِ کم‌سو یا بی‌سو، چشمِ کور و تاریک‌بین،
معلوم است چه حالی دارد. آدمی که چشم دارد اما نبیند، یا خیره به همه‌جا باشد جز
آن‌جایی که باید، این آدم، کور و تاریک‌بین است. اگر در میان گنج‌های روان هم
قرارش بدهی، هیچ نمی‌بیند جز رنج و موانعی که دست‌وپاگیرش هستند و نمی‌گذارند جلو
برود. نمی‌بیند چه دارد و کجا قرار گرفته و چه ثروت عظیمی دور و برش است و مدام می‌نالد
و بهانه می‌آورد.

مرا ببخش به‌خاطر این همه نابینایی که
بر خویش روا داشته و می‌د
دامنه ایران
 
۷۳۱۳
 
به قلم دامنه : به نام خدا. ایران، وطن بزرگان شعر و ادب و دین و علم بوده است؛ چهره‌هایی که جهان به آنان رو کرده و می‌کند. یکی از ویژگی‌های بزرگان ایران این بوده، که در آغاز شعر و مثنوی و سخن، به تحمید خداوند باری‌تعالی و نعتِ (=وصف) حضرت محمد مصطفی صلوات الله می‌پرداختند؛ به‌طوری‌که اگر سرآغازِ سخن آن بزرگان در کتاب‌ها، شعرها، مقالات و شاهنامه‌ها را یکجا جمع کنیم، یک گنجینه‌ی بی‌همتا می‌شود. بگذرم و درود بفرستم به ای
در هنگامه ای که زنان و دختران در جامعه های سرمایه داری، از نگاه خفت بار مردان به جایگاه زنانگی به ستوه آمده اند و فریاد دادخواهیشان به گوش کسی نمی رسد، دختران و زنان این سرزمین، با بانویی بهشتی همسایه اند که وجودش همه معادله های دنیا را، از جاهلیت اولی گرفته تا فرانو به هم زده است. بزرگ بانویی که مردان در مقابل عظمت جایگاهش و هیبت وجودش به کرنش آیند. عابده ای که به حق ثابت کرد چگونه می شود که یک زن حتی در زمان مماتش،  محل رجوع مردان سترگ تاریخ
۱۱. اهل بیت(ع)، معلمان ملائکه‏
«اَىّ شَىْ‏ءٍ کُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللّهُ
عَزّوَجَلّ آدَمَ (ع)؟ قَالَ کُنّا اَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ
الرّحْمنِ فَنُعَلّمُ لِلْمَلاَئِکَةِ التّسْبِیحَ وَ التّهْلِیلَ وَ
التّحْمِیدَ».
از امام حسین (ع) پرسیده شد: «قبل از این‏که خداوند
عزّوجل آدم (ع) را خلق کند، شما چه چیزى بودید؟ فرمود: ما شبح‏هایى از نور
بودیم که بر گرد عرش خدا مى‏چرخیدیم و به ملائکه درس تسبیح و توحید و ستایش
خدا را
۱۱. اهل بیت(ع)، معلمان ملائکه‏
«اَىّ شَىْ‏ءٍ کُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللّهُ
عَزّوَجَلّ آدَمَ (ع)؟ قَالَ کُنّا اَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ
الرّحْمنِ فَنُعَلّمُ لِلْمَلاَئِکَةِ التّسْبِیحَ وَ التّهْلِیلَ وَ
التّحْمِیدَ».
از امام حسین (ع) پرسیده شد: «قبل از این‏که خداوند
عزّوجل آدم (ع) را خلق کند، شما چه چیزى بودید؟ فرمود: ما شبح‏هایى از نور
بودیم که بر گرد عرش خدا مى‏چرخیدیم و به ملائکه درس تسبیح و توحید و ستایش
خدا را
دیروز زنگ زدن به ضامنای وامی که گرفتم و گفتن که سه ماه قسط فلانی(من) پرداخت نشده و اول ماه از حساب شما کسر میشه. تنها ضامنی هم که فیش حقوقی گذاشته، پدرم هستند.
منم رفتم بانک و شروع کردم به سر و صدا و زدم شیشه های بانکو آوردم پایین و بعد اموال دولتی و غیر دولتی منقول و غیر منقول رو آتش زدم و گُریختم.
همینطوری که در حالِ گُریخت بودم منو گرفتن و گفتن ای اغتشاشگر! ای آشوبگر! ای غربزده ی بدبخت! ای انگل جامعه! ای وِی! ای مزدورِ آمریکا! ای مفسد فی الارض! هو
ما در ره عشق تو اسیران بلاییم کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم وجدی نه که در گرد خرابات برآییم نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم اینجا نه و آنجا نه که گوییم کجاییم حلاج وشانیم که از دار نترسیم مجنون صفتانیم که در عشق خداییم ترسیدن ما چونکه هم از بیم بلا بود اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم ما را به تو سِرّیست که کس محرم آن نیست گر سَر برود سِرّ
در زبان عشق، هوا همیشه معطر است.
در زبان عشق، واژگان همواره نرم و لطیف و مهربانند.
در زبان عشق، هرگز کسی با کسی به تندی سخن نمی گوید.
در زبان عشق، واژگان بوی خشونت،نفرت،کینه  و دشنامی نمی دهند.
در زبان عشق، قضاوت و سنجش راهی ندارند.
در زبان عشق، معیار و ارزش وجود ندارند.
در زبان عشق،احساسات وعواطف توصیفی و شرطی،اعتباری ندارند.
در زبان عشق؛ انسان ،گرگِ انسان نیست؛
بل که انسان؛
هم زبان ،هم دل ، هم سِرّ ، هم سَر و هم راهِ انسان است.
 
دیوارنوشت
+مجالس

دگرباره بشوریدم، بدان سانم به جان تو که هر بندی که بربندی، بدرّانم به جان تو من آن دیوانه‌ی بندم، که دیوان را همی‌بندم زبان مرغ می‌دانم، سلیمانم به جان تو نخواهم عمر فانی را، تویی عمر عزیز من نخواهم جان پرغم را، تویی جانم به جان تو چو تو پنهان شوی از من، همه تاریکی و کفرم چو تو پیدا شوی بر من، مسلمانم به جان تو گر آبی خوردم از کوزه، خیال تو در او دیدم وگر یک دم زدم بی‌تو، پشیمانم به جان تو اگر بی‌تو بر افلاکم، چو ابر تیره
✍✍✍
"قامت غدیر"  در ژنده پیراهنِ انکار مگر می گنجد؟غدیر ؛ کتمان پذیراست مگر؟ابر، باد ،ماه ، خورشیدوفلک درمیانه ی  میدان ،  مومنان به گِردخویش خوانده اند که ازکدامین سِرّ ، مُهرِ  ملاحظات بردارند؟ابرِ واپسین حج ، بادِ وحی و ارادت ، ماهِ تمامِ علی و خورشید روی نبی ،همه در میان ومهیا بودند تا پیامبر رفته ها رابازگرداند ودر انتظار واپس مانده ها بماند که چه بگوید؟ پیمبر علی رابر بلندا بخواند و دستهایش را بالا ببردکه تنها بگوید این علی یارمن
روغنِ روح
 
7190
به قلم دامنه. به نام خدا. اخیراً خواندنِ این کتاب را تمام کرده‌ام: «مَرموزات اسدی در مَزمورات داودی». نوشته‌ی حکیم نجم‌الدین رازی. تصحیح و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران. انتشارات سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۱. در ۳۰۱ صفحه. اینک در زیر، فشرده‌ای از آن می‌نویسم تا طالبانِ دانش و ارزش، خود، زاد و توشه‌ای برگیرند.
 
عکس از دامنه
 
۱. رازی متخلص به «نجم» بود و معروف به «دایه» و چون به قوم بنی‌اسد ریشه داشت، اسدی رازی نام گرفت. زاده
  PDF


ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) - روز پرستار

 
 

قسمتی از بیانات در دیدار جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و خاطره‌‌گویان دفتر ادبیات و هنر مقاومت‌
به نظر من بنیانگذار بنای حفظ حوادث با ادبیات و هنر، زینب کبری (سلام‌اللَّه‌علیها) است. اگر حرکت و اقدام حضرت زینب نمی بود و بعد از آن بزرگوار هم بقیه‌ی اهل بیت (علیهم‌السّلام) - حضرت سجاد و دیگران - نمی بودند، حادثه‌ی عاشورا در تاریخ نمی‌ماند.
بله، سنت الهی این است که این‌گونه حوادث در ت
اهم محورهای مباحث مطروحه در جلسه دبیرکل بنیاد بین المللی غدیر با وزیر آموزش و پرورش➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖آیت‌الله کاظم صدیقی ، امام جمعه موقت تهران و دبیرکل بنیاد بین‌المللی غدیر در دیدار با وزیر آموزش و پرورش با تبریک فرا رسیدن ایام ماه ربیع ‌الاول اظهارکرد: حضرت علی(علیه السلام) سِّر خلقت است ، و آن حضرت راز وجود آدمیت است و ما در انقلاب اسلامی چهل سال است که بر سر سفر امیر مومنان علی(علیه السلام) با صلابت حرکت می‌کنیم.ایشان د
بسم رب الرفیقپ.ناین پست خیلی خیلی خیلی طولانی، خسته کننده و مفید(!) می باشد! خود را درگیر نفرمایید!+روزی بازِ پادشاه مسیر خودش رو گم میکنه و تووی خرابه کنار جغدها میشینه؛ جغدها به ناله و افغال در میان که ای وای باز اومده تا جای مارو در این خرابه بگیره و باز رو اذیت و آزار میکنند.باز به جغدها میگه: من و با خرابه شما چه کار؟! اینجا خرابه است! و در نظر شما آباد و زیباست. من تووی قصر زندگی و میکنم و جایگاهم روی ساعد پادشاهه! و هرگاه صدای طبل ارجعی را بش
مولوی در کتاب اوّل مثنوی «داستان آن پادشاه جهود که نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب» نقل کرده است.توجه مولانا جلال‌الدین محمد بلخی به این داستان و پیام‌های آن عجیب و نتیجه‌گیری آن عجیب‌تر و بس عبرت‌آموز است.نمی‌دانیم مولوی بر اساس کدام تجربه‌ی تاریخی و با چه هدفی این داستان را بیان کرده است. اما این داستان نحوه‌ی فعالیت یهودیان مخفی را به زیبایی نشان می‌دهد.خلاصه‌ی داستان از این قرار است(اشعار مولانا به اختصار بیان شده است):حکمرانی یه
مولوی در کتاب اوّل مثنوی «داستان آن پادشاه جهود که نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب» نقل کرده است.توجه مولانا جلال‌الدین محمد بلخی به این داستان و پیام‌های آن عجیب و نتیجه‌گیری آن عجیب‌تر و بس عبرت‌آموز است.نمی‌دانیم مولوی بر اساس کدام تجربه‌ی تاریخی و با چه هدفی این داستان را بیان کرده است. اما این داستان نحوه‌ی فعالیت یهودیان مخفی را به زیبایی نشان می‌دهد.خلاصه‌ی داستان از این قرار است(اشعار مولانا به اختصار بیان شده است):حکمرانی یه
(آیت‌الله حائری شیرازی)
 
انسان استعداد عوض شدن دارد، خدا انسان را نوعی آفریده است که می‌تواند تغییر و تبدیل پیدا کند و عوض شود مثلا ممکن است انسان‌های بسیاراحتیاط کار، با برنامه و شیوه‌ای، انسان‌های جسور و بی باکی بشوند. گاهی این تغییر و تحول بوسیلۀ تجربه‌ها و حوادثی که واقع می‌شود، صورت می‌گیرد و گاهی بوسیله آموزش‌ها، صحبت و ....
 
عموماً فاتحین تاریخ چه اسکندر مقدونی، چه چنگیز، چه تیمور یا نادر و... همه این‌ها را حوادث دگرگونشان کرد
ادامه قسمت اول 
روز دیگر هر که از آنجا گذشت 
چشم خود بر هم نزد وانجا نشست 
هر یکی فریادی از روزن کشد
ولوله در کوچه و برزن کشد 
عاقلی گفتا که این مرد شریر
بیشک از جان خودش گردیده سیر
همهمه گردد که او دیوانه است
همچو شیطانی ز حق بیگانه است 
چون یکی گفتا، که ای آدم نما
راز و اسرار خودت، افشا نما
از چه رو داری تو آتش را به کف 
گو تو شیطانی، و یا اصحاب کهف 
گفت ای پیران حق ای عاقلان
جملگی باشید ، همچون اَحولان *
هر که در دستم نبیند انبری
شیهه ای از دل ک
ادامه قسمت اول 
روز دیگر هر که از آنجا گذشت 
چشم خود بر هم نزد وانجا نشست 
هر یکی فریادی از روزن کشد
ولوله در کوچه و برزن کشد 
عاقلی گفتا که این مرد شریر
بیشک از جان خودش گردیده سیر
همهمه گردد که او دیوانه است
همچو شیطانی ز حق بیگانه است 
چون یکی گفتا، که ای آدم نما
راز و اسرار خودت، افشا نما
از چه رو داری تو آتش را به کف 
گو تو شیطانی، و یا اصحاب کهف 
گفت ای پیران حق ای عاقلان
جملگی باشید ، همچون اَحولان *
هر که در دستم نبیند انبری
شیهه ای از دل ک
 
 
ماهی برگشته ای ، از یَم فرزانگان :
چند روز پیش
در یکی از سایتها
کاربری در انجمن شعر و ادب
شعری را کپی پیست نمود که به دلم نشست .
سر انگشتانم با اندک مجادله با کیبورد در جستجوی منبع
شعر ، به « محمد علی بهمنی » رسید .
محمد علی بهمنی را با اجرای نه چندان قدرتمند تصنیف
« چه آتشها » توسط همایون شجریان ،
از پیش می شناختم :
تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب
بدینسان خوابها را با تو زیبا میکنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگ
 
 
ماهی برگشته ای ، از یَم فرزانگان :
چند روز پیش
در یکی از سایتها
کاربری در انجمن شعر و ادب
شعری را کپی پیست نمود که به دلم نشست .
سر انگشتانم با اندک مجادله با کیبورد در جستجوی منبع
شعر ، به « محمد علی بهمنی » رسید .
محمد علی بهمنی را با اجرای نه چندان قدرتمند تصنیف
« چه آتشها » توسط همایون شجریان ،
از پیش می شناختم :
تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب
بدینسان خوابها را با تو زیبا میکنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگ
ماهی برگشته ای ، از یَم فرزانگان :

چند روز پیش

در یکی از سایتها

کاربری در انجمن شعر و ادب

شعری را کپی پیست نمود که به دلم نشست .

سر انگشتانم با اندک مجادله با کیبورد در
جستجوی منبع
شعر ، به « محمد علی بهمنی » رسید .

محمد علی بهمنی را با اجرای نه چندان
قدرتمند تصنیف
« چه آتشها » توسط همایون شجریان ،
از پیش می شناختم
:

تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر
شب

بدینسان خوابها را با تو زیبا میکنم هر
شب

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای
دوست

چ
« یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ، یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».
"مردانى هستند که دل هاى آن ها مانند
پاره‏هاى آهن است شکى در ایمان به خدا در آن راه نیافته و در طریق ایمان از
سنگ محکم‏تر است اگر آنها را وادارند که کوه‏ها را از جاى بکنند، از جاى
‏کنده و از میان بر می دارند. لشکر آنها قصد هیچ شهرى نمی کنند جز اینکه آن
را خراب می نمایند... مردانى در میان آنهاست که شب ها نمى‏خوابند زمزمه
آنها در حال عبادت همچون
« یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ، یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».
"مردانى هستند که دل هاى آن ها مانند
پاره‏هاى آهن است شکى در ایمان به خدا در آن راه نیافته و در طریق ایمان از
سنگ محکم‏تر است اگر آنها را وادارند که کوه‏ها را از جاى بکنند، از جاى
‏کنده و از میان بر می دارند. لشکر آنها قصد هیچ شهرى نمی کنند جز اینکه آن
را خراب می نمایند... مردانى در میان آنهاست که شب ها نمى‏خوابند زمزمه
آنها در حال عبادت همچون

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها